ازدواج ارتباطی قراردادی بین دو انسان از جنس مخالف است که دارای ابعاد جسمی، جنسی، روانی، عقلانی، عاطفی، اجتماعی، اقتصادی، معنوی و اخلاقی است که بر مبنای این قرارداد خانواده شکل میگیرد. لذا اهمیت خانواده و اینکه خانواده، هستۀ مرکزی جامعۀ سالم است مورد توافق همۀ جوامع و محققین علوم انسانی و اجتماعی است. قابل ذکر است همانگونه که خانوادۀ سالم بستری برای رشد شهروندانی فرهیخته و سلامت است، خانوادۀ متشنج و از هم گسیخته زمینهساز جامعهای مستعد انواع آسیبها و معضلات خواهد بود.
از نگاه عوام تنها چالش خانوادگی، طلاق محسوب میشود اما چه بسا زندگیهای پایداری که کانون انواع تنشها و بیاخلاقیها میباشند و حتی آسیبهایی بدتر و ناگوارتر نسبت به طلاق بر خود و اجتماع تحمیل مینمایند. بنابراین بر همۀ دولتها و حکومتها واجب است که برای حفظ جامعه، بیشترین تلاش خود را در جهت اعتلا و استحکام بنیان خانواده به کار گیرند. اما سؤال اینجاست که چگونه میتوان خانواده را از گزند فروپاشی محفوظ داشت؟
ازدواج مانند همه پدیدههای جهان هستی تحت سیطرۀ نظام علت و معلول قرار دارد و بنابراین از قوانین خاصی پیروی میکند، در صورت کشف علل به وجود آورندۀ اختلاف، میتوان آنها را حذف یا کنترل نمود؛ شایان ذکر است محتوای آنچه که در علم روانشناسی و مشاوره از آن به عنوان مشاورۀ پیش از ازدواج نام میبرند در واقع شناسایی و کنترل همان عوامل خطرسازی است که بیش از هر چیز در اختلافات زناشویی مطرح بوده است.
به طور کلی میتوان ازدواج موفق را حاصل سه اصل: اقدام به موقع، انتخاب مناسب و ارتباط صحیح دانست و چنانچه این قوانین رعایت نشود سرنوشت خوشایندی در انتظار زندگی مشترک نخواهد بود، اقدام به موقع به این معنا میباشد که هر یک از طرفین ازدواج بایستی زمانی تصمیم به ازدواج بگیرند که از سلامت روان، بلوغ جسمی، جنسی، اجتماعی و عاطفی، آمادگی اقتصادی و معیشتی، توانایی جدایی از خانوادۀ اولیه و کسب مهارتهای ارتباطی و همسرداری اطمینان حاصل نمایند، در واقع علاوه بر این که کودکهمسری پدیدهای مذموم شمرده میشود؛ ازدواج در هر سنی بدون آمادگیهای لازم نامناسب و زودهنگام است، البته بخشی از این آمادگی بر عهدۀ نهادهای فرهنگساز اعم از: آموزش و رسانه میباشد و از سوی دیگر فرد و خانواده بایستی با مطالعه و مراجعه به افراد متخصص و کسب آگاهی، از آمادگی خود برای ازدواج اطمینان حاصل نمایند.
در رابطه با قانون دوم یعنی: انتخاب مناسب، بیشترین آسیب به خانواده از سهلانگاری در این زمینه ناشی میشود، در واقع معیارهای ناسازگارانه و نامعقول نظیر: عدم توجه به تناسب اجتماعی، اقتصادی، مذهبی، خانوادگی، شخصیتی، سبک زندگی و همچنین انجام ناصحیح فرآیند آشنایی و ازدواج، یکی از مهمترین علل شکست در زندگی زناشویی میباشد.
لذا باید گفت یک انتخاب صحیح انتخابی است که تمامی معیارهای فوق در فرآیندی چند مرحلهای اعم از: آشنایی، نامزدی، دوران عقد، ازدواج و دوران قبل از فرزندآوری مورد بررسی قرار گرفته و در صورت هرگونه عدم تناسب و ناسازگاری، فرآیند رابطه درمان و در صورت پیچیده بودن، خاتمه یابد.
اما قانون سوم ارتباط صحیح میباشد که متأسفانه مهارتهای ارتباطی نظیر: کنترل خشم، تربیت جنسی، توانایی مذاکره و حل اختلاف، حل مسأله، گفتگو و مدیریت مالی در نظام خانواده، آموزش و پرورش، آموزش عالی و همچنین رسانههای جمعی هیچ جایی نداشته و منجر به انواع آسیبهای اجتماعی خواهد شد.
اما یک نکته را نباید از نظر دور داشت که مشکلات کلی حاکم بر جامعه اعم از: گرفتاریهای اقتصادی، بیکاری، اعتیاد، عدم وجود نهادهای تخصصی در امر ازدواج و نگاههای غیرکارشناسانه به مقولۀ ازدواج، این مسئله را به سمت بحران پیش برده و منجر به رشد منفی ازدواج نسبت به طلاق در جامعه گردیده است، در واقع بیتوجهی مسئولین به نیازهای ضروری جامعه در درازمدت منجر به ظهور نسلی گردیده که به طور کلی از لحاظ مادی و معنوی توانایی تشکیل و ادامۀ زندگی مشترک را نداشته و این مهم در درازمدت تجرد قطعی، طلاقهای پی در پی و اختلافات خانوادگی و به تبع آن سایر آسیبهای اجتماعی را به دنبال خواهد داشت.